۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

نامه ی نوزدهم محمد نوری زاد : اختراع بزرگ



به نام خدایی که درد آفرید
اختراع بزرگ
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
می گویند اختراعات و اکتشافات بشر همه و همه از سرِ نیاز او بوده است. ما نیز درست از همان بدو پیروزی انقلاب، والبته ازسرِنیاز به یک اختراع شگفت دست بردیم. این اختراع، درزمان رهبری شما پروبال گرفت واکنون برای خود دم و دستگاهِ بُهت انگیزی پرداخته است. والبته سهم مهندسیِ شما در این اختراع، وتکمیل آن، وبها دادن به آن، وفضا بخشودن به آن، و ترمیم و بهینه سازیِ آن، وکاراندازیِ آن، سهم یک مخترع مکمل است. سهمی که نام شما را درکنار مخترعان این شگفتی بزرگ ثبت کرده است.
موتور این اختراع، ویژگی های منحصربفردی دارد که تنها درمحدوده ی جغرافیایی ایران بکارمی افتد. جوری که اگر همین اختراع را به ترکیه ببریم، یا مثلاً به ژاپن و مالزی و سنگاپور، کارنمی کند. علتش تنها وتنها آب وهوای کشورما ایران است. که این آب و هوای خاص، درتهران و اصفهان و شیرازهست و در آنکارا و لندن و محله ی هارلم نیویورک نیست.
این اختراع، یک دستگاه کوچک کنترل از راه دور دارد که به گرمای تن ما و جنس صدای ما حساس است و تنها به اراده ی ما شروع بکار می کند. یعنی اگر یک نفراین دستگاه کوچکِ کنترل از راه دور را از ما بدزدد و بخواهد این اختراع را برای مقاصد شوم خود بکار اندازد، شاید نتیجه ی معکوس بگیرد و بهره که نه، آسیب نیز ببیند. من برخی از خصوصیات این اختراع بزرگ را برمی شمرم تا جهانیان از ویژگی های آن خبردارشوند و برای بازتولید آن به خود ما مراجعه کنند:
یک: این دستگاه اختراعی ما گرچه از چشم و مغز تهی است اما حِسگرهای بسیار حساسی در آن تعبیه شده که گاه بدون فشردن دکمه ای، خود بخود بکار می افتد و از جایی به جایی می رود و کارِبایسته اش را انجام می دهد و به جای اولش بازمی گردد.
دو: این اختراع با همان مغزو چشمی که ندارد، عجبا که به موضوعات فرهنگی و هنری و علمی و سیاسی حساس است و به محض اعلام نیاز، موتورش روشن می شود و کاری را که باید بکند می کند.
سه: ویژگی محوری این اختراع، در صداها و جنب و جوش های محیرالعقولی است که از خود برمی جهاند. شما یک رُبوتِ آدمگون را تجسم کنید که برای پذیرایی از میهمانان اختراع شده و سینی به دست به سمت میهمانان می رود. به دست هرنفر که چای می دهد، ناگهان با یک ویراژ، استکان چای را برسرمیهمان خالی می کند و با همان سینی بر سرش می کوبد و یک فحش ناموسیِ استخوان سوز هم نثارش می کند. شاید بفرمایید این اختراع، خوب تنظیم نشده و کارش را بلد نیست. اما اگر به کیفیت آن میهمانان توجه کنیم و آنان را نه دوست که دشمن بدانیم، دردل یک آفرین هم تقدیم آن رُبوت خواهیم کرد.
چهار: این اختراع بزرگ، کارش را ازمجالس و محافل مخالفان ومعترضان شروع کرد. مثلاً با حسگرهای حساسش متوجه می شد که درفلانجا جماعتی جمع شده اند و درباره ی فلان موضوع صحبت می کنند. او کاری به این نداشت که محتوای آن صحبت، نهایتاً به رشد جامعه می انجامد، او تنظیم شده بود برای بهم زدن یک چنین محافل و مجالسی. ناگهان با چند شعار دلخراش به میانه ی مجلس می جهید و بساط تریبون و میکروفن و دکور و سخنران را درهم می پیچید و مستمعان را به وحشت درمی انداخت و بعد از آنکه خیالش از همه جا راحت شد، به جایگاه نخست خود بازمی گشت و نفسی به راحت می کشید و درپیشگاه خدا برای خود سفره ای از ارج و قرب پهن می کرد و درصف مجاهدان راه خدا قرار می گرفت و غش غش به بانیان آن مجلس و محفل می خندید و زنجیروقمه و چماقِ توی دستش را برای محفل و مجلسی دیگر در قفسه ی مخصوص جای می داد.
پنج: این اختراع، کاری به این ندارد که فلان نمایش و فلان فیلم و فلان کنسرت از دستگاه مربوطه اجازه گرفته، مهم فرمانی است که به همان حسگرهای حساس او می رسد. ناگهان می بینی درِ سالنی که در سکوت به صحنه ی نمایش و فیلم و موسیقی چشم دارد از جا کنده می شود و اختراعِ ناب ما پای به درون می گذارد و به یک عربده، هرچه را که دم دستش می رسد از جا می کند و خود را به صحنه ی مقابل می رساند. درآنجا چنان نمایشی از خود به صحنه می آورد که مگر داوران هنری هفت اقلیم از پس فهم ادبیات و الفاظ و پیچش های تن و بدن و دست و پای او برآیند و نمره ی ممتازش بدهند.
شش: برای این اختراع، فرقی نمی کند که فرد مخالف و معترض یک رهگذر است یا یک دانشجو یا یک آیت الله. چرا که او مغزو چشمی ندارد تا آن سوتر از مأموریتی که برای انجام آن کوک شده، به تحلیل اوضاع بپردازد. نباید هم چنین کند. اگر قرار باشد با هرفرمانی که به او می رسد، او به تحلیل و به پاسخ یابیِ چراهای بیشمار خود بنشیند، فرصت از کف رفته و خبراعتراض آن آیت الله و آن رهگذر به گوش رسانه های گوش بزنگِ جهان رسیده. این است که فی الفور خود را به درِخانه ی آن آیت الله می رساند و یک چند ساعتی را به شعارگویی و فحش و ناسزا سپری می کند تا ساعت از هفت بعد از ظهر به سه و نیم صبح برسد. حالا دیلم می آورد و الله اکبرگویان و یا زهرا گویان درِ خانه ی آن آیت الله را از بیخ جاکن می کند و داخل می شود. وقتی ازخانه ی ضِرار آن آیت الله خارج می شود، چیز قابلی از آن خانه به جای نگذارده. او تخصصش همین است که چیزقابلی بجای نگذارد.
هفت: شگفتیِ این اختراع دراین است که اگراز او درحال انجام مأموریت بپرسیم: داری چکار می کنی؟ تنها و تنها یک پاسخ را تکرار می کند. چرا که او بخاطرهمان یک پاسخ ساده کوک شده. به طور مثال اگر ازاو درحالی که به زن و بچه ی یک معترض فحش می دهد، یا درحالی که دیلم به زیر ساختمانی برده، یا آنجا که معترضی را به قصد کشت می زند، یا آنجا که مخفیانه به مکالمات تلفنی مردم گوش سپرده، یا آنجا که سربه اندرون خانه ی مردم فرو برده، یا آنجا که دل و روده ی قانون را بیرون می کشد، یا آنجا که دزدی می کند، یا آنجا که به سمت جوانان مردم شلیک می کند، یا آنجا که از هزار اسکله ی بی نشان قاچاق می کند، یا آنجا که فرصت های اقتصادی و سیاسی جامعه را به نفع خود درو می کند، شما اگر درهمه ی این احوال از او بپرسید: داری چکار می کنی؟ پاسخ می دهد: مشغول حفظ نظامم.
هشت: یک وقت فکر نکنید اگرچه این اختراع، برآمده از آدمهای کم سواد وجوان و جامانده است، مثلا به مجامع علمی علاقه ندارد وبدانجاها ورود نمی کند. نخیر، ازعلایقِ محوری او، هم ورود به دانشگاههاست و هم به کوی دانشگاه. منتها این ورود نه برای تحصیل علم که برای روفتن علم وادب و امنیت و آرامش و پاکسازیِ ابتدایی ترین حقوق انسانی از ساحت دانشگاهها و محل استراحت دانشجویان است. با این توصیف که: خروج این اختراع ازاین مراکز و این اماکن، مترادف است با چشم بیرون زده ی دانشجویی که با هول وهراس از خواب برخاسته، و دستگیری و ضرب و شتم دانشجویان معترض، و البته با: یا زهراها و یاحسین هایی که باید به این اختراع انرژی بدهد و او را در این مأموریت آسمانی مدد برساند. طوری که بشود همه ی آن ورود و خروج ها و آسیب ها و خراش ها را به دوش سربازی انداخت که یک ریش تراش از یک دانشجو برداشته.
نه: خودتان نیک ترازمن خبردارید که ما این اختراع را به شگردهایی مسلط کرده ایم که نه از گریزگاهها ونقاط کور قانون به یک جا ورود کند و خاک آنجا را به توبره بکشد و بی آنکه ردی و اثری از خود بجای بگذارد به پایگاههای همیشگی اش بازگردد، نخیر، بل مستقیماً جلوی چشم قانون و ضابطین قانون به امر مقدس فحاشی و تخریب و ضرب و شتم و شکستن حریم خصوصی مردمان اقدام می کند. واین البته کم تخصصی نیست. که یک اختراع، با همکاری و یا سکوت نیروهای انتظامی به یک جا ورود کند و خاک آنجا را برسراهالی اش بیفشاند و پیروزمندانه از آنجا بیرون بیاید و لبخندی نیز به صورت متولیان قضایی و انتظامی تقدیم کند و بی واهمه به سمت سازمان مقدس خود بازرود. همه ی این برکات از آن جمله ی معروفِ ” برای حفظ نظام، بزن بشکن بکش”، حس و حال می گیرد.
ده: همه ی رفتارکلی این اختراع، متأثراز همان مغزو چشمی است که ندارد. شما ندا دردهید وازهمه ی عرض و طول این اختراع، که دریکجا می زند و درجای دیگرمی کشد و می سوزاند و می دزدد و سربه اندرون حریم خصوصی مردم فرو برده، یک متفکر، یک پزشک، یک مهندس، یک استاد دانشگاه، یک هنرمند، یک منصف، یک بی غرض، یک انسان، بله یک انسان طلب کنید. مطلقاً پاسخی دریافت نمی کنید. مطلقاً. مگر یک انسان، بدون آنکه بیندیشد، می زند و می کشد و می دزدد و تخریب می کند؟
یازده: خصوصیتی که این اختراع برتمامیت آن تنظیم شده، این است که کاربه چند وچون یک ماجرا و یک سخن و یک حرکت اجتماعی و هزار هزار سلیقه و اندیشه و فکر و تجربه ندارد، بل او با همان چشم و گوش بسته اش به کاری که از او خواسته اند و حسگرهایش را بدان سو متمایل کرده اند، فرو می شود و ساعتی بعد با دست هایی خونین یا با بساطی درهم پیچیده از آن مأموریت بدر می رود. این اختراع، با آنکه علی علی زیاد می گوید اما کاری به این سخنِ علی ندارد که می گوید: به حق بنگر نه به فرد. چرا؟ به این خاطرکه این اختراع، همه ی حق را در فرد خلاصه کرده. کافی است زبانم لال خود خدا هم به فرد مورد علاقه ی این اختراع چپ نگاه کند، که دراین صورت به سمت خود خدا نیزخیز برخواهد داشت. اگر آدم متعجبی به این اختراع بگویید: پس حق چه شد؟ می گوید: اگر خیلی به حق مشتاقی، آن را درما وبا ما بجوی!
دوازده: باطری این اختراع هرازگاه خالی می شود. محل تغذیه وشارژ باطری آن محافل سطحی مداحی والبته نوشته های کیهانی است. از این محافل شما بفرمایید آیا یک چیزکی به اسم فهم مستفاد می شود؟
سیزده: محل نشو و نما و تکثیر این اختراع، اماکنی چون صداوسیما و دستگاه قضایی و دولت و مجلس و البته دستگاههای اطلاعاتی و سپاهی ماست. بعنوان مثال، دستگاه قضایی ما بردزدیِ محمد رضا رحیمی انگشت می نهد اما بمحض خط و نشان این اختراع عقب می کشد. چرا؟ چون این اختراع می گوید: اگر محمد رضا رحیمی دزدی کرده، پول این دزدی را در انتخابات خرج کرده، و حتی بخشی از آن را به رییس مجلس هم داده. اینجاست که رییس دستگاه قضا مجاب می شود و حق به اختراع ما می دهد و از این دزدی بزرگ پا پس می کشد.
یا مثلاً به این اختراع می گویند: دست ازحمایت فلانی بردار. چرا؟ چون در اختلاس سه هزار میلیاردی دست داشته. اختراع ما می گوید: چه اشکالی دارد، شما همزمان به دزدی های اطرافیان خودتان رسیدگی کنید تا من هم از حمایت این فلانی دست بردارم.
چهارده: خودتان خوب می دانید که دستگاه قضایی ما عُرضه ی محاکمه ی این اختراع بزرگ را ندارد. چرا؟ خواهم گفت. مثلاً همین حالا جمعی از زندانیان سیاسی ما بخاطر توهین به رییس جمهور در زندان اند و دستگاه قضایی به تلخ ترین شکل ممکن با آنها برخورد کرده و می کند. چرا؟ چون نوشته اند وگفته اند: رییس جمهور فردی نامتعادل و دزد است. اما همین اختراع، جلوی چشم خلایق، رییس جمهور را شپشو و حمام ندیده و بوزینه و دهاتی و عقب مانده خطاب می کند و همراهان او را به توپ شنائت می بندد و دستگاه قضایی ما جرأت نُطُق کشیدن علیه او را ندارد. چه برسد به این که این اختراع را دستگیر کند وبه جرم توهین به رییس جمهور، درکنار سایر توهین کنندگان به زندان بیاندازد.
این اختراع علاوه بر تریبون نماز جمعه، درمجالس مداحی هم صاحب وجاهت و تریبون است و به هرکس که دلش بخواهد فحش ناجورمی دهد. بدون آنکه رییس دستگاه قضا شهامت یک چرا گفتنِ ساده را داشته باشد. خلاصه مگر قانون حریف این اختراع متفاوت ما می شود؟ هرگز! اتفاقاً کارکرد اصلی این اختراع، همین فراقانونی بودن اوست. اگر یک چیزکی اختراع می کردیم که قانون، دم به ساعت دستش را می گرفت و مورد مواخذه اش قرار می داد، اسمش اختراع نبود! خصوصیت اختراع دراین است که به فکر کسی نرسیده باشد و کارایی آن سرشار از منافع برای مخترع باشد.
پانزده: دایره ی تعلقات این اختراع، گرچه به داخل مرزهای ما محدود است اما برای آنکه از گردونه ی اعتبارات جهانی عقب نیفتد، به مقوله ی دیپلماسی نیز گوشه ی چشمی دارد. جوری که اگر دستش به گوشمالی آمریکا و بریتانیای کبیر نمی رسد، دستش درهمین تهران خودمان به سفارتخانه های اینان که می رسد. اختراع است دیگر! چه می شود کرد؟
شانزده: این اختراع هراز چندی به مجلس هم سرمی زند و از گلوی جمعی از نمایندگان، سخنان ممتازی برمی آورد. همان داستان مرگ براین و زنده باد آن. ویا چنان به جان نمایندگان چنگ می برد و آرام و قرارشان از کف می برد که با مشت های گره کرده و دهان های شعارگوی و شعارخوارشروع می کنند به راهپیمایی در همان صحن علنی مجلس! مرد می خواهم که با این اختراع پت و پهن و فراگیر و همه فن حریف دربیفتد!
هفده: شما خود به چشم مبارک دیده اید که این اختراع، چه به سر سردارعلایی و افروغ و پیش از آن به سرآیت الله شریعتمداری و منتظری و صانعی و دستغیب شیرازی وهزار محفل و هزار مجلس و هزار انسان بی گناه و هزار حرکت مصلحانه آورده؟ تنها به این خاطر که اینان سخنی متفاوت برزبان آورده اند. و تنها به این دلیل که این اختراع، تنها شما را می شناسد. به اسم شما می زند و به اسم شما تخریب می کند و به اسم شما از دیوار مردم بالا می رود و حتی به اسم شما می کشد.
هجده: من شخصاً درزندان، دورازچشم مراقبان به یک پژوهش قرآنی دست بردم. وخاطرات زندان خود را نیز با آن آمیختم. دراین نوشته ی مطول و شورانگیز، برای آنکه حساسیتی برنیانگیزم، خود را یک زندانی در لوس آنجلس کالیفرنیا معرفی کرده ام. با نام مستعار “اردشیر خرمنکوب”. رویکرد اصلی این پژوهش، نگاه به برخی از مفاهیم قران ازمنظرهای هنری است.
بعدها که از زندان بیرون آمدم، این نوشته را مرتب کردم و به روزنامه ی شرق سپردم. با همان نام “اردشیر خرمنکوب”. روزنامه ی شرق، این نوشته را تا یکصدو هفده شماره چاپ کرد و رفته رفته با استقبال مخاطبان خود مواجه شد. ظاهراً از آنجا که مردم دراین سالهای پس از انقلاب، خدا را هم باید از زاویه ی نگاه ما بشناسند وگرنه شناخت شان باطل و ناجوراست، شخصیت اصلیِ “اردشیر خرمنکوب” توسط دستگاههای مطلع و صاحب سبک اطلاعاتی ما شناسایی شد و به یک تلفن، از ادامه ی انتشار آن مطالب قرآنی جلوگیری بعمل آمد. می دانید چرا؟ چون همان اختراع ما در پس دیوار هر نشریه و روزنامه پای می کوبد و صدای این کوبش مستمر، هر مدیر مسئولی را به تب و لرز می اندازد. تجسم کنید این اختراع، به دفتر محتضرِ یک نشریه ورود کند و کمی بعد از آن خروج کند. شما آیا باور می کنید چیزکی از آن دفتر جان سالم بدر ببرد؟
نوزده: شکل شمایلِ اختراع ما آنجا تماشایی می شود که: کفن بپوشد. ویا عمامه ای برسرگذارد. ویا به لباس بسیج درآید. ویا شعارگویان و سجاده به دست از محل نماز جمعه به سمتی که برایش مشخص کرده اند، به راه بیفتد. من خود به چشم خود روحانیانی را دیده ام که با کمترین سواد ممکن، جماعتی را برای شکستن خانه ی آیت اللهی تهییج می کردند و برخود او ناسزا می باریدند و همگان را برای شکستن و دریدن دار و ندار او تحریک می نمودند.
بیست: کفن پوشان را احتیاجی به مجوز نیست. تا مثلاً برای راهپیمایی و تجمع و قیل و قالشان از وزارت کشورمجوز بگیرند. همان کفنی که پوشیده اند، وهمان الفاظی که از دهان بیرون می دهند، مجوزشان است. صداو سیمای اختراعی ما نیز در انعکاس شیرین کاری کفن پوشان، وبا بکاربردن واژگانی چون: نیروهای خودجوش، عزاداران، نمازگزاران، غیورمردانِ عرصه ی ولایت، دشمن ستیزان، پای دررکابانِ ولایت، بر آتشی که اینان بپا کرده اند می دمد. انصاف این جماعت کجاست؟ انسانیت شان؟ ادبشان؟ قانون؟ نیروهای انتظامی؟ شوخی نفرمایید آقا جان. از صفاتی نام نبرید که دستگاه اختراعی ما بدان متّصف نیست.
بیست ویک: دراین سالها آنچه که از رفتار مستمر این اختراع به جان جامعه ی ما فرو شده، رواج بداخلاقی و بی قانونیِ بی درو پیکراست. شما یکبار تا کنون آیا براین اختراعِ نامیمون برآشفته اید؟ که مثلاً: من این رویه را تأیید نمی کنم؟ یا: از فردا هرکسی و هرکسانی اگر خودسرانه به راه بیفتند و دست به تخریب بزنند و برکسی فحش و ناسزا ببارند، سخت مواخذه می شوند؟ ویا به دستگاههای انتظامی بفرمایید: هرچه زودتر جلوی این اوباشان مذهبی را بگیرید؟ بله، شما تا کنون به رفتار این دستگاه اختراعی ما اعتراضکی نیز نفرموده اید. بدیهی است که این دستگاه، روشن شدن موتورش را مدیون شخص شما بداند و به کمتراز خود شما نیز روی خوش نشان ندهد. وگرنه چرا نباید دستگاه قضایی ما حریف آن سردار و امام جمعه و جوانک فحاشی شود که باخروج از تعادلِ روانی، همه ی کائنات را با شخص شما می سنجند و چرخش هستی را نیز مدیون تأیید جناب شما می دانند.
رهبرگرامی،
درد یک چیز است و غصه چیزدیگر. دردِ جسمانی را اگر بشود تحمل کرد، تحملِ دردِ ناشی از غصه دشوار است. با این همه، لایه های دردِ ناشی از غصه، گاه آنقدر برهم سوار می شوند که دریک جاهایی به لذت می انجامند. دراین وضعیت، درد می پژمرد و لذت گل می کند. اینجاست که می بینید دیگراز درد خبری نیست. واین لذت است که مطالبه ی افزون تری دارد. که: “غم از هردل که بستانی به ما ده”. اینجا درست فصل زایمان است. اینجاست که آدم دردمند، می زاید. اما: بهترازخود را. تولدی نه با درد، که با لذتی عمیق. همه بظاهر درد می بینند و او لذت. مثل پرنده ای که خونین بال از یک قفسِ شکسته بیرون می زند. وقتی قفس دریده می شود، همه، پروبالِ خونین می بینند اما پرنده: پرواز. جامعه ی ما نیز چنین شده است. کم کم از دردی که می کشد لذت می برد. فصل زایمان او فرارسیده است.
قبول می فرمایید اگر رهبرشدن آسان باشد، رهبرماندن حتماً به فرسودن می انجامد. بیست و سه سال پیش جماعتی دست به دست هم دادند و شما را برای رهبری این کشوربرگزیدند. بله، این، به یک نشست صورت پذیرفت. آنان کوهی از امانت را برشانه های شما وانهادند و بلافاصله به سروقت کارو کسب خود رفتند.
شما تا رهبر نبودید، افق مسئولیت هایتان درمحدوده ای مختصرفرو می نشست، اما به محض رهبرشدن، آن افق مختصر وسعت گرفت و به خانه ی تک تک ایرانیان وحتی نسل های برنیامده پای نهاد. بی خبری شما از هرآنچه که در این وسعتِ نفس گیردست به دست می شود، شانه های شما را از حمل مسئولیتی که به رویش آغوش گشوده اید، بدر نمی برد.
از آن روز تاکنون امضای شما پای هر اخم و لبخند و حادثه نشسته است و این امضاها نه تنها درآن دنیا که درهمین دنیا شما را به “عرصه ی مطالبه” فرا می خوانند. مگر این که شما از ظهور خطاها و آسیب ها و فاجعه ها برائت بجویید و به همگان خبربدهید: نقش من در این فاجعه هیچ است. یا: سهم من دراین خطا این است.
این نیز بگویم و بگذرم که: دستِ دستگاه اختراعی ما، کج است. دزدی های کلان به او این اختیار را داده که به هرخانه که داخل می شود، از اموال مردم بردارد و با خود به مخفیگاه ببرد. اکنون بیش از دوسال است که دستگاه اختراعی ما چه دراطلاعات و چه درسپاه، اموال شخصی مرا وبسیاری را برده اند وتا کنون به ما بازنگردانده اند. لطفاً به این دستگاهها بفرمایید حسابرسی از دزدی های کلان را به بعد از آن زایمان سرشاراز لذت موکول می کنیم، فعلاً این بساطی را که از نوری زاد و دیگران برداشته اید و برده اید، به آنان بازبگردانید. والسلام. بدرود تا جمعه ای دیگر.
جمعه سی ام دیماه سال نود با احترام و ادب: محمد نوری زاد

۱۳۹۰ دی ۲۹, پنجشنبه

رئیس قوه قضائیه: مسلمان‌های ساکن در کشورهای مختلف به ترور مخالفان اقدام خواهند کرد


به گزارش کیهان، آيت الله آملي لاريجاني گفت: «ميليون‌ها مسلمان در سراسر جهان هستند كه اجازه نخواهند داد كشورهاي غربي به مسلمانان و جوانان و دانشمندان اسلامي فشار آورند و خودشان راه مقابله با اين ترورها را خواهند يافت.»

آیت‌الله صادق لاریجانی در جلسه روز چهارشنبه مسئولان عالي قضايي با تسليت‌گویی به خانواده احمدي روشن، خطاب به «حاميان» و «اقدام كنندگان اعمال تروريستي» در غرب گفت: «غربي‌ها بايد بدانند كه اگر راه ترور باز شد؛ حتماً لازم نيست كه ايران انتقام خون جوانان و دانشمندان هسته‌اي خود را بگيرد، بلكه در آن صورت ميليون ها مسلمان در سراسر جهان هستند كه اجازه نخواهند داد كشورهاي غربي به مسلمانان و جوانان و دانشمندان اسلامي فشار آورند و خودشان راه مقابله با اين ترورها را خواهند يافت.»
وي افزود: «اگر به مسلمانان فشار آورده شود و جوانان آنان ترور شوند آنگاه راهي باز خواهد شد كه سرانجامش منجلابي براي غربي ها خواهد بود.»

آملي لاريجاني اقدامات «تروريستي» عليه دانشمندان هسته‌اي كشور را مصداق بارز «فساد في الارض» دانست و تأكيد كرد: «قوه قضائيه در اسرع وقت عاملان و فريب خوردگان اين اقدامات تروريستي را به اشد مجازات مي‌رساند و تمام كساني كه به صورت گروهي و باندي در اين امور دخالت مي‌كنند مفسدفي الارض هستند و قطعاً اعدام خواهند شد و به كساني كه ممكن است فريب كشورهاي مدعي حقوق بشر و مبارزه با تروريسم را بخورند هشدار مي دهيم كه بدانند اين اقدامات عقوبت اخروي و دنيوي غيرقابل جبراني خواهد داشت.»

تبريک علي کريمي به اصغر فرهادي



علي کريمي با اشاره به موفقيت بين المللي فيلم اصغر فرهادي را افتخاري بزرگ براي همه ايرانيان ناميد.
خبرآنلاين - علي کريمي ستاره فوتبال کشورمان هم موفقيت سينماي ايران در گلدن گلوب را تبريک گفت.

علي کريمي با اشاره به موفقيت بين المللي فيلم اصغر فرهادي را افتخاري بزرگ براي همه ايرانيان ناميد. او که خود يکي از موفقترين لژيونرهاي فوتبال ايران است مي گويد:«من مراسم اهداي اين جوايز را نديدم ولي وقتي شنيدم که فيلم جايزه اصلي مربوط به بهترين فيلم خارجي «گلدن گلوب » را برده خيلي خوشحال شدم. واقعا اين که يک ايراني به چنين موفقيتي دست پيدا کند يک اتفاق مهم است و فکر مي کنم همه مردم کشورمان از اين موفقيت بزرگ سينماي ايران شاد هستند.»

او ادامه مي دهد:«اين جايزه متعلق به همه مردم ايران است. به عنوان يک ايراني افتخار مي کنم که سينماي ما چنين آثار فاخري دارد. فيلم فرهادي فوق العاده است. من خيلي اهل سينما و فيلم ديدن نيستم فقط وقتي ترغيب به فيلم ديدن مي شوم که همه درباره يک فيلم ، حرف مي زنند و از آن تعريف مي کنند. براي همين هم بود که فيلم جدايي نادر از سيمين را ديدم. البته متاسفانه فرصت نشد که براي تماشايش به سينما بروم اما وقتي سي دي فيلم آمد ، فيلم را گرفتيم و تماشا کرديم. واقعا از تماشايش لذت بردم و فکر کنم يکبار هم دوست خبرنگاري درباره اين فيلم پرسيد که گفتم واقعا از تماشايش لذت بردم. من به عنوان يک تماشاگر عادي ، اين فيلم را خيلي دوست داشتم و فکر مي کنم اين حس را خيلي ديگر از مردم هم داشتند. بعد هم که خبر موفقيتش را در يک جشنواره مهم بين المللي شنيدم ، واقعا خوشحال شدم و لذت بردم.

واقعا به اصغر فرهادي تبريک مي گويم به اينکه او هموطن ماست و توانسته به عنوان يک فيلمساز ايراني ، به چنين موفقيتي دست يابد ، افتخار مي کنم و از صميم قلب به او تبريک مي گويم.»

البته کريم وقتي مي شنود که فيلم فرهادي به جمع 9 فيلم ابتدايي آکادمي اسکار راه يافته ، مي گويد:« راستش اميدوارم او با فيلم ارزشمندش ، خيلي زود جايزه اسکار را هم براي کشورمان کسب کند. اگر اين اتفاق بيفتد ، سورپرايز بزرگ ديگري براي مان بدست آمده . گلدن گلوب جايزه ارزشمندي است اما اميدوارم که مثل اين جايزه ، « جدايي نادر از سيمين » اسکار را هم که شايستگي اش را دارد ، بدست بياورد.»

کريمي در پايان مي گويد:« خوشحال مي شوم اگر فرصتي بشود تا آقاي فرهادي را از نزديک ببينم و اين موفقيت بزرگش را به او ، همکارانش و سينماي ايران تبريک بگويم. فيلم او کاري کرد که همه مردم ايران به سينماي کشورمان افتخار کنند. اميدوارم که اين روند موفق در سينماي ايران ادامه داشته باشد . دوست دارم اصغر فرهادي را ببينم و به او بگويم افتخار مي کنم که شما يک ايراني هستيد.»

۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

حسین علایی توبه‌ نامه نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم
در پی برداشت‌های متفاوت از «مقاله‌ی ۱۹ دی از نگاه دیگر» و انعکاس گسترده‌ی آن در رسانه‌ها نکات ذیل را به اطلاع خوانندگان محترم این مقاله و به خصوص رزمندگان و فرماندهان عزیز دوران دفاع مقدس که همیشه مورد لطف و محبت آنها بوده‌ام می‌رساند:
۱- هدف از نگارش این مقاله صرفا بیان رفتاراستبدادی و دیکتاتوری رژیم ستم‌شاهی محمدرضا پهلوی در مقابل اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم مسلمان ایران در روز نوزدهم دیماه سال ۱۳۵۶ و قیام‌های مردمی پس از آن بود که خوشبختانه منجر به سرنگونی آن پادشاهی در ۲۲ بهمن سال ۵۷ گردید و قطعا مقایسه نظام ستمشاهی با نظام جمهوری اسلامی ایران قیاسی مع‌الفارق بوده و به هیچ‌وجه مورد نظر نویسنده مقاله نبوده است.
۲- اینجانب معتقدم که از مهمترین ویژگی‌ها و مشخصه‌های انقلاب اسلامی مردم ایران مخالفت با «استبداد و دیکتاتوری»، «وابستگی رژیم شاه به آمریکا» و «فساد دستگاه سلطنت» بوده است که امروزه به عنوان الگویی موثر در بیداری اسلامی و سرنگونی دیکتاتورهای کشورهای عربی مورد استقبال مردم خاورمیانه و شمال آفریقا قرار گرفته است.
۳- نظام جمهوری اسلامی که با هدایت و رهبری‌های حضرت امام خمینی قدس سره و آرائ قاطبه مردم ایران به عنوان مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی پدید آمد همچنان با دنبال کردن این سه مولفه‌ی اساسی است که به راه خود ادامه می‌دهد.
۴- متأسفانه بعضی از رسانه‌های داخلی با ارائه برداشت‌های خاص خود، فضای مناسبی را برای رسانه‌های خارجی فراهم کردند تا آنها هرچه می‌خواهند بگویند و از ظن خود به تفسیر و تحلیل این مقاله بپردازند.
۵- بدیهی است همانطور که تا کنون تمام عمر خود را در راه مخالفت با استبداد و برپایی نظام مردمی جمهوری اسلامی و دفاع از ماهیت انقلاب اسلامی و مقابه با سلطه استکبار به ویژه در دوران جنگ تحمیلی صرف کرده‌ام انشاءالله همچنان بر این صراط مستقیم استوار خواهم بود و معتقدم پشتبانی از ولایت فقیه موجب می‌شود تا مملکت ما آسیبی نبیند.
حسین علایی
اربعین حسینی»
پیشتر حسین علایی از فرماندهان سابق سپاه در یادداشتی سراسر کنایه‌‌آمیز موارد نقض حقوق بشر و قانون‌شکنی‌های علی خامنه‌ای را به وی گوش‌زد کرده بود و تلویحا گفته بود که اگر به تصحیح رفتارهای خود اهتمام نورزد به سرنوشت شاه سابق ایران دچار خواهد شد.
پس از انتشار این یادداشت در روزنامه اطلاعات در روز ۱۹ دی، جمعی از سرداران سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با نگارش نامه‌ای خطاب به حسین علایی، نسبت به مواضع اخیر وی انتقاد کردند.
همچنین عده‌ای از بسیجیان با تجمع در مقابل خانه علایی به وی اخطار دادند.

شرکت در انتخابات آب به آسیاب رژیم فاسد و قاتل آخوندی ریختن است

نامه جمعی از زندانیان سیاسی آزاد شده به برخی از ثبت نام کنندگان در انتخابات


جمعی از زندانیان سیاسی آزاد شده ی حوادث پس از انتخابات در واکنش به ثبت نام محمدرضا تابش رییس فراکسیون اقلیت مجلس و تعدادی دیگر از نمایندگان، که تا به حال خود را اصلاح طلب می نامیدند، برای نامزدی مجلس آینده، بیانیه ای صادر کرده اند.
این فعالان سیاسی و صنفی که تعدادی از آنان با پایان یافتن دوره ی حبس خود آزاد شده و بخشی دیگر نیز با وثیقه های سنگین در مرخصی و یا منتظر دادگاه خود هستند در بیانیه خود تاکید کرده اند: قبری که بر سر آن گریه می کنید مرده ای ندارد و شما حتی فرصت طلبان خوبی هم نیستید چون زمانی یاد چسبیدن به قدرت افتاده اید که صدای فروریزی پایه های آن از هر طرف به گوش می رسد…
این زندانیان آزاد شده در نامه ی خود به طور غیر مستقیم به هزینه هایی که پرداخته اند اشاره کرده و در اعتراض به اینکه علیرغم آن که تمام گروه ها و شخصیت های اصلاح طلب و همراهان جنبش سبز از شرکت در این انتخابات نمایشی خودداری کرده اند نام آقایان تابش و پزشکیان و اعلمی و .. باعث شادی رسانه ها و نهادهای وابسته به جریان اقتدارگرا را فراهم کرده اند خاطرنشان کرده اند که حداقل امتیاز این عمل این بود که تکلیف همه روشن شد.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
جناب آقایان تابش، اعلمی، پزشکیان و دو، سه اصلاح طلب سابق که قبول زحمت کرده و برای انتخابات ثبت نام کرده اید!
ما زندانیان آزاد شده ی حوادث پس از انتخابات، این نامه را برای شما می نویسیم تا از شما قدردانی کنیم. برخلاف اکثر مردم که شما را به دلیل نام نویسی در انتخابات ملامت می کنند، ما می خواهیم از شما تشکر کنیم. خیلی ها می خواهند شرایط این روزها را بد و سیاه جلوه بدهند و به همین دلیل کار شما را زیر سوال ببرند. اما ما معتقدیم که لااقل تا جایی که به ما مربوط می شود همه چیز عالی ست و به خصوص در این ۲ سال اخیر عالی تر هم بوده، پس شما باید حتما در انتخابات شرکت کنید!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون دستگیری های ما موجه بوده و همه ی ما مجرمین خطرناکی بودیم که می بایست به سزای عمل خود می رسیدیم!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون نحوه ی دستگیری همه ما قانونی بود و هیچ شبهه ای هم به آن وارد نیست!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون ما همگی از روز اول وکیل داشتیم و بدون وجود وکیل آب هم نمی خوردیم!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون تمامی اعترافات ما از سر پشیمانی بود که بر اثر نصیحت های پدرانه ی بازجو های عزیزمان (ببخشید کارشناس ها!) رخ داد و تمام شایعات مبنی بر فشار و شکنجه و توهین و … دروغ است!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون هیچ کدام از ما حتی یک روز در زندان های انفرادی ۱متر در ۱/۵ متری زندانی نبود!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون هیچ کدام از ما در بند های غیر قانونی ۲۰۹ و ۲۴۰ وزارت اطلاعات و ۲-الف سپاه زندانی نبود و ما از اول تا آخر در اختیار قوه ی قضاییه بودیم!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون هیچ کدام از ما در دادگاه های نمایشی که در روزهای قبل مثل تئاتر تمرین می شدند محاکمه نشدیم و آنچه که در تلویزیون از دادگاه های ما پخش شد کاملا مستند بود!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون قاضی هایی که ما را محاکمه می کردند خیلی عادل بودند و از آن مهم تر خیلی مستقل بودند و وزارت اطلاعات به هیچ وجه دخالتی در صدور احکام ما نداشت!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون دادگاه های ما عادلانه برگزار شد و ما با حضور وکلایمان کاملا حق دفاع داشتیم و هیچ کداممان در دادگاه های چند دقیقه ای به زندان های چند ساله محکوم نشدیم!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون احکام سنگینی که برای ما صادر می شد کاملا متناسب با جرم ما بود و قانونی و عادلانه صادر شده بود!
شما شما باید در انتخابات شرکت کنید چون ما به عنوان زندانیان سیاسی (آه … ببخشید زندانیان امنیتی… یادمان رفت که جمهوری اسلامی زندانی سیاسی ندارد!) از تمام حقوق مسلم قانونی خود برخوردار بودیم. از ملاقات حضوری و مرخصی گرفته تا حق درمان و غیره!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون خیلی از ماها در چند نوبت با عفو ملوکانه ی حکومتی آزاد شدیم. آن هم در حالی که عفو گیرندگان هر کدام کلی از حبسشان باقی مانده بود از ۳ روز تا ۲-۳ ماه و آن ها هم که عفو نگرفتند دلیلش این بود که چیزی به آخر حبسشان نمانده… نهایتا چند سال!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون ما ها که در زندان بودیم یک مشت اراذل و اوباش بودیم که علیه امنیت ملی اقدام کرده بودیم و این همه نخبه های علمی و هنری و فرهنگی هم که در زندان بودند و هستند لابد به طور داوطلب و برای ادامه ی تحقیقاتشان به زندان تشریف برده اند!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون در تمام مدت حبس ما هیچ گاه کسی به خانواده های نگران ما که پیگیر کارمان بودند توهین نکرد و هیچ کس آن ها را برای تحت فشار قرار دادن ما تهدید نکرد!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون شاید نمی دانید که خیلی از کسانی که قبل از شما بر آن صندلی هایی که شما برای رسیدن به آن اشتیاق دارید (البته انشالله که شوق خدمت است !) امروز در همین زندان ها هستند آن هم به جرم اقدام علیه امنیت ملی!
شما باید در انتخابات شرکت کنید چون این کار اگر هیچ حسنی نداشته باشد حداقل تکلیف ما را با شما روشن می کند!
در پایان ضمن تشکر دوباره بابت این عمل شفاف و روشنگر به عرض تان می رسانیم که:
قبری که بر سر آن گریه می کنید مرده ای ندارد و شما حتی فرصت طلبان خوبی هم نیستید چون زمانی یاد چسبیدن به قدرت افتاده اید که صدای فروریزی پایه های آن از هر طرف به گوش می رسد…
فردا روز در ایران آزاد ممکن است مردم آدم های بد یا بعضی از مزدوران استبداد را ببخشند اما آدم های دو رو و فرصت طلب را هرگز ..

به نقل از کلمه