۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

یک پرسش از دجالان ایران و پرسشی از گروه های سیاسی آزادی خواه





بنام سبز ترین خدای روی زمین


یاد نداها و سهراب ها و ترانه ها و دیر شهدای نبش سبزمان همیشه در راه ما مستدام است و چشم هامان براه سلول های رژیم قاتل تا زندانیان سبزمان در آغوش خیابان های ازادی رها شوند در تارنه های سبز مردم آزادی خواه ...




راستش نمی خواهم در آستانه ی عاشورا و قرار سبز شانزدهم آذر ماه مبارزان راه آزادی را از همدیگر تمیز دهم ولی حس کردم شاید بد نباشد به نکته ای گم شده در اخبار و اطلاعات اشاره نمایم .


کلامم را با یک پرسش آغاز می کنم و در امتدادش با پرسشی از سردمداران دجال صفت رژیم از محضر سبزتان رخصت مرخصی می طلبم


چرا وقتی که به قرار های سبز نزدیک می شویم همه از هر گروه و دسته و اپوزسیونی دست به دامان جنبش سبز و فعالان این جنبش مردمی که سرآمد آنها دانشجویان است می شوند اما تا کمی دور می شویم هر کدام از آنها وای خود و منافعشان را بر سینه می زنند ؟ مگر نه این است که جنبش سبز از همین مردم متشکل می شود ؟ مگر جنبش سبز چیزی غیر از این مردم با شهامت است ؟ مگر همین بچه های ساده و بی الایش جنبش سبز نبودند که از خرداد 88 دارند بهای ازادی خواهی را با تن هاشان می دهند ؟
تحقیر ... زندان ... تجاوز ... قتل ... محروم از تحصیل و ... باور کنید جنبش سبز به خاطر کسی جز آزادی مردم و وطنش فریاد نمی زند ... باور کنید جنبش سبز از مدمانی تشکیل شده است که در بینشان مسلمان و مسیحی و زرتشتی و سلطنت طلب و سبز و ازادی خواه و هر اندیشه ی دیگری را در خود دارد و این جنبش سبز یعنی تمام گروه های آزادی خواه ...
امید که توانسته باشم با این خود الکنم مقصود صادقانه ی نظرم را عرض کرده باشم ...

می دانم که می دانید این دستمال بسر های عربزاده سی سال است که از همین فرصت هایی که ما به آنها تقدیم می کنیم سلطنتشان را کشان کشان جلو می برند ...

پرسش به درازا نبرم


آرزوی حقیر که از سال ۸۸ دانشجوی این مرز و بوم هستم و هنوز گرده هایم از ضربه های دژخیمان می سوزد این است که این تلاش ها ره به جایی نمی برد مگر آنکه تمام این دسته و گروه ها هم اندیشه شوند و بدور از هر اختلافی همت گمارند و راه جنبش سبز که همانا راه مردم ستمدیده ی ایران زمین است را دنبال کنند تا ریشه ی این دجال ستمگر و دار و دسته اش را بکنند و همه با هم دست در دست اندیشه ی یکدیگر وطنی بسازیم از ایران که آرزوی کوروش و اهورا مزدا بود

گفتار نیک پندار نیک رفتار نیک


و اما پرسشم از دجال سرزمینم ایران عزیز و بوزینه هایی که دوره اش کرده اند و هر کدام چاه نفتی را نشخوار می کنند این است  ؛ اگر شما حضرات به حسین اعتقاد دارید باید بدانید که هر کدامتان شمرید بر تن سرزمین کوروش


بدانید و آگاه باشید شمر هم اگر باشید به دست کیان های ایرانی به درک واصل خواهید شد و این وطن دوباره رها خواهد شد ، حال این شما و این جوانان کیان صفت ایران زمین ...


وعده ی ما عاشورای سبز و تتمه اش شانزدهم آذر ۹۰ که شما را به لانه های موشتان بیشتر نزدیک می کند .


دانشجوی سبز


ایران عزیز تر از جان


(برگرفته از وبلاگ یک دانشجوی سبز )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر